معرفی کتاب ستاره بخش

معرفی کتاب ستاره‌بخش اثر جوجو مویز

رمان ستاره‌بخش اثری است از نویسنده‌ی محبوب و مشهور، جوجو مویز که در سال ???? منتشر شد و در رده‌ی آثار داستانی، تاریخی و عاشقانه قرار می‌گیرد. جوجو مویز در رمان ستاره‌بخش که براساس داستانی واقعی است، به نقل داستان چند زن می‌پردازد که طی برنامه‌ای، داوطلب می‌شوند تا به مناطق کوهستانی غرب ایالت کنتاکی سفر کنند و به سکنه‌ی این منطقه‌ی دورافتاده کتاب و امکانات آموزشی برسانند. رمان ستاره‌بخش اثر جوجو مویز با ترجمه‌ی شهرزاد صالحی به فارسی برگردانده شده‌ و به همت انتشارات میلکان منتشر شده است.

بر اساس داستانی واقعی

در دوران افسردگی بزرگ آمریکا، با تلاش‌های النور روزولت، برنامه‌ای به نام کتابداران اسب‌سوار در دستور کاردولت قرار گرفت که هدف آن بردن کتاب به مناطق دورافتاده‌ی ایالت کنتاکی و سوادآموزی به مردم آنجا بود. داوطلبان سوار بر اسب‌های خود از جویبارهای پوشیده از یخ عبور می‌کردند و با خورجین‌های پر از کتاب و ابزار ‌آموزشی از کوه‌ها می‌گذشتند تا آن‌ها را در میان مردمانی که به‌دور از امکانات لازم برای تحصیل و مطالعه زندگی می‌کردند، توزیع کنند. جوجومویز در رمان ستاره‌بخش داستان چند زن را روایت می‌کند که در این کتابخانه‌ی سیار به فعالیت مشغول‌اند و از ماجراهای سفرشان برایمان می‌گوید.

طرح داستان و شخصیت‌پردازی

جوجو مویز رمان ستاره‌بخش را بر اساس داستانی واقعی به نگارش درآورده است؛ ستاره بخش به لحاظ انتخاب موضوع بی‌مانند است چرا‌که گمان نمی‌کنم بتوان کتابی را یافت که به این موضوع پرداخته باشد. رمان ستاره‌بخش داستانی است حماسی، خنده‌دار، نفس‌گیر و هیجان انگیز؛ رمانی درباره‌ی دوستی میان چند زن، درباره‌ی عشق و درباره‌ی یک قدم فراتر نهادن. رمان ستاره‌بخش با دیگر آثار معاصری که به موضوع زنان پرداخته‌اند تفاوت دارد و شاید همین تفاوت است که مطالعه‌ی آن را تا این حد لذت بخش می‌کند. فهم داستان آسان است و سریع می‌توان در آن پیش رفت. نثر از سلاست زیبایی برخوردار است و سرعت خوبی دارد. شخصیت‌ها هرکدام به خوبی پرداخته شده اند و فوق‌العاده هستند.

صبور باشید!

صادقانه بگویم، اگر چندان مخاطب صبوری نیستید ممکن است اوایل کتاب کمی حوصله‌تان را سر ببرد؛ تا حدود ??? صفحه‌ی نخست کتاب اتفاق هیجان‌انگیز خاصی رخ نمی‌دهد؛ داستان به تدریج پایه‌گذاری می‌شود و در ??? صفحه‌ی نهایی است که همه‌چیز اتفاق می‌افتد. پس پیشنهاد من این است که اگر در ابتدا احساس کردید رمان ستاره بخش به خوبی تعریف و تمجیدهایی که از آن می‌شود نیست، به مطالعه ادامه دهید و من تضمین می‌کنم که خود خواهید فهمید این اثر ارزش زمانی را که برایش گذاشتید دارد، چرا که پایان رمان ستاره‌بخش جوجو مویز، بی نظیر و فوق‌العاده است.

ستاره‌بخش، اثری الهام بخش برای زنان

 این اثر شاید بهترین اثر تاریخی و فمینیستی باشد که زنان را برمی‌انگیزد، به آن‌ها نیرو می‌دهد و تشویقشان می‌کند تا هویت حقیقی‌شان را کشف کنند و از حقوق خود دفاع کنند؛ حتی اگر در شهری کوچک و زیر سلطه‌ی مردان خشن، بی‌سواد و متعصب زندگی می‌کنند. زنانی که در کتاب ستاره‌بخش درباره‌شان می‌خوانیم، همان‌هایی هستند که گرد‌ هم آمدند تا کتابخانه‌ای تأسیس کنند و سوار بر اسب، به خانواده‌هایی که تشنه‌ی دانستن، یادگیری، پیشرفت و تفریح هستند، کتاب برسانند. آن‌ها به زنان بسیاری کمک کردند تا اندکی از فضای خانه و خانه‌داری فاصله بگیرند و به دنیای داستان و خیال قدم بگذارند. کاری که آن زنان سال‌ها پیش انجام دادند، نسخه‌ی ابتدایی همان کاری است که شرکت آمازون امروز انجام می‌دهد.

اگر علاقه‌مند به مطالعه‌ی رمان ستاره‌بخش اثر جوجو مویز هستید، همین حالا می‌توانید آن را از وسایت کاواک خریداری نمایید.

https://www.cavack.com/Item/35913

 

نقد کتاب چرا ملت ها شکست می خورند

نقد کتاب چرا ملت ها شکست می خورند

کتاب چرا ملت ها شکست می خورند سعی دارد به‌طور جامع شرح دهد که به چه دلیل ?.?? هزار میلیون نفر در کشورهای درحال پیشرفت در فقر به سر می‌برند و مدام در تقلا هستند تا با درآمدی که گاهی حتی از ?.?? دلار نیز کمتر است روزگار سر کنند. شاید انتظار داشته باشید این کتاب، اثری غم‌انگیز باشد و مطالعه‌اش احساس بدی به شما دست دهد؛ اما بر خلاف انتظار شما، اثری است فرح‌بخش و غنی که نوید فردای بهتر می‌دهد و شاید بتوان گفت که در نوع خود شاهکاریست.

دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون، دو نویسنده‌ی پرشور و معتبر این اثر، کار خود را با دادن اندک چشم‌اندازی به خواننده آغاز می‌کنند؛ آنها بیان می‌کنند که برطبق آمار، حتی در اوضاع ملال‌آور اقتصاد این روزها، یک شهروند آمریکایی به‌طور میانگین هفت برابر ثروتمندتر از یک شهروند مکزیکی، ده‌ برابر ثروتمندتر از یک شهروند ساکن پرو، حدود بیست برابر ثروتمندتر از یکی از سکنه‌ی جنوب صحرای ساهارا و حدود چهل برابر ثروتمندتر از ساکنین کشورهایی چون اتیوپی، مالی و دیگر کشورهای آفریقایی است که در شرایط مشابه قرار دارند. دلیل چنین اختلاف متحیرکننده‌ای چه می‌تواند باشد؟

پاسخ نویسنده به این سوال بسیار ساده است: تصور نادرستی که مدت‌هاست در اذهان عمومی نهادینه شده‌است؛ نویسندگان کتاب پیش رو از مباحثه‌های قدیمی علمی-اجتماعی بر سر اثبات این اصل که فقر، پایدار است به تنگ آمده‌اند؛ از نظر آن‌ها  فقر را نباید به حساب موفقیت جغرافیایی بد و الگوهای فرهنگی نادرست گذاشت و یا آن را از چشم رهبران نالایق دید.

نویسندگان کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» به جای آنکه فقر را نتیجه‌ی شانس بد بدانند، تمرکز خود را صرف جریان‌های تاریخی و گره‌هایی می‌کنند که سیاست‌های دنیای امروز را شکل می‌دهند؛ سیاست‌های پیش‌گرفته‌شده در دنیای امروز به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ی اول سیاست‌های فراگیر هستند که موضوعاتی چون توزیع قدرت، بهره‌وری، تحصیلات، فناوری و سلامت عمومی مردم را شامل می‌شوند و دسته‌ی دوم، سیاست‌های جانبدارانه و سودجویانه‌ای که ثروت کشور را در یک طبقه‌ی جامعه متمرکز می‌کنند و تنها به سود قشری خاص، دیگر افراد جامعه را کنار می‌گذارند.

دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون در ادامه بعد از بررسی تاریخ کشورهایی چون کنگو و موشکافی علل سیاسی که سبب فقر و تیره روزی طولانی‌مدت مردم این کشورها شده است، این نکته را نیز یادآور می‌شود که هستند کشورهایی که زمانی در شرایط ناگوار مشابهی به سر می‌بردند اما موفق شدند تا راهی به‌سوی نجات بیابند. آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که دلیل اصلی سعادتمندی و یا بیچارگی مردم یک کشور را فقط و فقط باید در سیاست‌های حاکم بر آن کشور جست‌‌وجو نمود؛ اگر کشور بوتسوانا توانست اوضاع خود را سروسامانی دهد، به این دلیل بود که سیاست‌های خود را تغییر داد و آن‌ها را بر پایه‌ی دستیابی به ثروت و سعادت تنظیم کرد؛ اگر کنگو و زیمباوه در چرخه‌ی بی‌پایان فقر و بدبختی گیر افتاده‌‌اند به این دلیل است که هرگز برای رهایی از فقر تلاش نکرده‌اند.

نویسندگان کتاب از معترضان مصری در میدان التحریر نیز سخن می‌گویند؛ به نظر آن‌ها آن معترضان تماماً حق اعتراض داشند. دولت فاسد و سست مردم را از رسیدن به ثروت بازمی‌داشت و آن‌ها را از استفاده از توانایی‌هاشان منع می‌کرد. مصر کشوری فقیر بود به این دلیل که اداره‌اش به دست گروهی اندک بود که مهره‌هاش شطرنج را گونه‌ای چیده بودند تا خود، کسانی باشند که از این بازی قدرت سود می‌برند؛ حتی اگر این سود به قیمت تیره‌روزی عموم مردم باشد.

در کشورهایی چون کره‌ی شمالی، هایتی و سومالی که در شرایط مشابه به‌سر می‌برند، قدرت تنها در دست عده‌ی محدودی است که به هر ریسمانی بتوانند چنگ می‌زنند تا از قدرت جدا نشوند. موضوع بسیار سرراست و واضح است؛ دولت‌هایی که سیاست‌های فراگیری دارند مردم خود را به سعادت و ثروت می‌رسانند و برای کشور خود پیشرفت و ترقی را خواستارند.

این در حالی است که دولت‌های سودجو چیزی جز فقر، رکود و محرومیت برای مردم خود به بار نمی‌آورند؛ حال هرچند قرن هم که می‌خواهد گذشته باشد. حقیقت تلخ آن‌جاست که برکنارکردن یک گروه از قدرت و نشاندن گروهی دیگر بر مسند آن، اوضاع را تغییر نخواهد داد. مشاهدات ثابت کرده‌اند که کشورهایی که در آن‌ها انقلاب صنعتی شکل نگرفته‌است همواره نسبتاً فقیر خواهند ماند. همانطور که عجم اوغلو و رابینسون در کتاب آورده‌اند، هیچ‌چیز چون موفقیت، کامیاب نمی‌شود و هیچ‌چیز چون شکست، زمین نمی‌خورد.

«چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» کتابی قطور است؛ خواننده اما هنگام مطالعه ابداً حس نمی‌کند که کتابی سنگین در دست دارد. دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون امیدوارند این کتاب بتواند تغییری در شرایط فعلی جهان ایجاد کند. برگردان فارسی این کتاب به قلم محسن میردامادی و محمدحسین نعیمی‌پور و از انتشارات روزنه روانه‌ی بازار شده است.

نقد کتاب چرا ملت ها شکست می خورند

نقد کتاب چرا ملت ها شکست می خورند

کتاب چرا ملت ها شکست می خورند سعی دارد به‌طور جامع شرح دهد که به چه دلیل ?.?? هزار میلیون نفر در کشورهای درحال پیشرفت در فقر به سر می‌برند و مدام در تقلا هستند تا با درآمدی که گاهی حتی از ?.?? دلار نیز کمتر است روزگار سر کنند. شاید انتظار داشته باشید این کتاب، اثری غم‌انگیز باشد و مطالعه‌اش احساس بدی به شما دست دهد؛ اما بر خلاف انتظار شما، اثری است فرح‌بخش و غنی که نوید فردای بهتر می‌دهد و شاید بتوان گفت که در نوع خود شاهکاریست.

دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون، دو نویسنده‌ی پرشور و معتبر این اثر، کار خود را با دادن اندک چشم‌اندازی به خواننده آغاز می‌کنند؛ آنها بیان می‌کنند که برطبق آمار، حتی در اوضاع ملال‌آور اقتصاد این روزها، یک شهروند آمریکایی به‌طور میانگین هفت برابر ثروتمندتر از یک شهروند مکزیکی، ده‌ برابر ثروتمندتر از یک شهروند ساکن پرو، حدود بیست برابر ثروتمندتر از یکی از سکنه‌ی جنوب صحرای ساهارا و حدود چهل برابر ثروتمندتر از ساکنین کشورهایی چون اتیوپی، مالی و دیگر کشورهای آفریقایی است که در شرایط مشابه قرار دارند. دلیل چنین اختلاف متحیرکننده‌ای چه می‌تواند باشد؟

پاسخ نویسنده به این سوال بسیار ساده است: تصور نادرستی که مدت‌هاست در اذهان عمومی نهادینه شده‌است؛ نویسندگان کتاب پیش رو از مباحثه‌های قدیمی علمی-اجتماعی بر سر اثبات این اصل که فقر، پایدار است به تنگ آمده‌اند؛ از نظر آن‌ها  فقر را نباید به حساب موفقیت جغرافیایی بد و الگوهای فرهنگی نادرست گذاشت و یا آن را از چشم رهبران نالایق دید.

نویسندگان کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» به جای آنکه فقر را نتیجه‌ی شانس بد بدانند، تمرکز خود را صرف جریان‌های تاریخی و گره‌هایی می‌کنند که سیاست‌های دنیای امروز را شکل می‌دهند؛ سیاست‌های پیش‌گرفته‌شده در دنیای امروز به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ی اول سیاست‌های فراگیر هستند که موضوعاتی چون توزیع قدرت، بهره‌وری، تحصیلات، فناوری و سلامت عمومی مردم را شامل می‌شوند و دسته‌ی دوم، سیاست‌های جانبدارانه و سودجویانه‌ای که ثروت کشور را در یک طبقه‌ی جامعه متمرکز می‌کنند و تنها به سود قشری خاص، دیگر افراد جامعه را کنار می‌گذارند.

دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون در ادامه بعد از بررسی تاریخ کشورهایی چون کنگو و موشکافی علل سیاسی که سبب فقر و تیره روزی طولانی‌مدت مردم این کشورها شده است، این نکته را نیز یادآور می‌شود که هستند کشورهایی که زمانی در شرایط ناگوار مشابهی به سر می‌بردند اما موفق شدند تا راهی به‌سوی نجات بیابند. آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که دلیل اصلی سعادتمندی و یا بیچارگی مردم یک کشور را فقط و فقط باید در سیاست‌های حاکم بر آن کشور جست‌‌وجو نمود؛ اگر کشور بوتسوانا توانست اوضاع خود را سروسامانی دهد، به این دلیل بود که سیاست‌های خود را تغییر داد و آن‌ها را بر پایه‌ی دستیابی به ثروت و سعادت تنظیم کرد؛ اگر کنگو و زیمباوه در چرخه‌ی بی‌پایان فقر و بدبختی گیر افتاده‌‌اند به این دلیل است که هرگز برای رهایی از فقر تلاش نکرده‌اند.

نویسندگان کتاب از معترضان مصری در میدان التحریر نیز سخن می‌گویند؛ به نظر آن‌ها آن معترضان تماماً حق اعتراض داشند. دولت فاسد و سست مردم را از رسیدن به ثروت بازمی‌داشت و آن‌ها را از استفاده از توانایی‌هاشان منع می‌کرد. مصر کشوری فقیر بود به این دلیل که اداره‌اش به دست گروهی اندک بود که مهره‌هاش شطرنج را گونه‌ای چیده بودند تا خود، کسانی باشند که از این بازی قدرت سود می‌برند؛ حتی اگر این سود به قیمت تیره‌روزی عموم مردم باشد.

در کشورهایی چون کره‌ی شمالی، هایتی و سومالی که در شرایط مشابه به‌سر می‌برند، قدرت تنها در دست عده‌ی محدودی است که به هر ریسمانی بتوانند چنگ می‌زنند تا از قدرت جدا نشوند. موضوع بسیار سرراست و واضح است؛ دولت‌هایی که سیاست‌های فراگیری دارند مردم خود را به سعادت و ثروت می‌رسانند و برای کشور خود پیشرفت و ترقی را خواستارند.

این در حالی است که دولت‌های سودجو چیزی جز فقر، رکود و محرومیت برای مردم خود به بار نمی‌آورند؛ حال هرچند قرن هم که می‌خواهد گذشته باشد. حقیقت تلخ آن‌جاست که برکنارکردن یک گروه از قدرت و نشاندن گروهی دیگر بر مسند آن، اوضاع را تغییر نخواهد داد. مشاهدات ثابت کرده‌اند که کشورهایی که در آن‌ها انقلاب صنعتی شکل نگرفته‌است همواره نسبتاً فقیر خواهند ماند. همانطور که عجم اوغلو و رابینسون در کتاب آورده‌اند، هیچ‌چیز چون موفقیت، کامیاب نمی‌شود و هیچ‌چیز چون شکست، زمین نمی‌خورد.

«چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» کتابی قطور است؛ خواننده اما هنگام مطالعه ابداً حس نمی‌کند که کتابی سنگین در دست دارد. دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای رابینسون امیدوارند این کتاب بتواند تغییری در شرایط فعلی جهان ایجاد کند. برگردان فارسی این کتاب به قلم محسن میردامادی و محمدحسین نعیمی‌پور و از انتشارات روزنه روانه‌ی بازار شده است.